به گزارش خبرنگار فرهنگوهنر شاخص، ناخن های زیبا، مژههای بلند، چه کسی بدش میآید؟ همه دوستانم مژه کاشتند... برق ناخنهای صاف و یکدستشان چشمانم را میزند. مگر من از آنها چه کم دارم؟ من هم اگر مانند آنها کمی به خودم برسم چه دلبری خواهم شد.
اما به جا آوردن فرایض دینی برایم مهم است و نمیتوانم مثل خیلیها دل خوش کنم به برخی فتواهایی که در آرایشگاهها صادر میشود. هر چه فکر میکنم نمیتوانم بپذیرم با کاشت ناخن یک مانع بزرگ برای وضو و غسل ایجاد کنم و بعد بنا بر فتواهای ساختگی این مانیکوریها بگویم: چون رفع مانع با مشقت است پس وضو و غسل جبیره باید کرد.
اصلا بگذار از دوستانم عقب بیفتم، مهم این است که از چشم خدا نیفتم. خودم را که نمیتوانم فریب دهم چون با اختیار خودم برای طهارتم مانع ایجاد میکنم. یا باید چشمپوشی از اعتقاداتم را بهای داشتن زیبایی عاریتی قرار دهم و همه چیز را زیر پا بگذارم یا به ندای عقل و قلبم گوش فرا دهم که میگوید«حُسن خدا داده را حاجت مشاطه نیست».
*تغییر 180درجهای پوشش به بهانه بچهداری
دیروز که دیدمش او را نشناختم چون به قدری نوع پوشش و رفتارش زمین تا آسمان با قبل فرق کرده بود که اصلا دختر یک سال پیش نبود. زهرا دختر همسایهمان را میگویم دوسال از ازدواجش میگذرد و خدا را شکر زندگی خوبی دارد و به تازگی خدا یک پسر به او هدیه داده است.
از آنجایی که بچهداری بهانهای برای بانوان جوان امروزی شده تا پوشش کامل چادر را کنار بگذارند، زهرا هم گویا تن به این تغییر داده و نه تنها از چادرش خداحافظی کرده بلکه آرایش موها و چهرهاش و کوتاهی وتنگی مانتواش هم این تغییر زمین تا آسمان را تکمیل کرده است و هنوز باورم نمیشود که باید آن دختر محجبه و با وقار را به فراموشی بسپارم.
*انتخاب عروسک ویترینی به جای انتخاب شریک زندگی!
منصور پسر کوچک خانوادهای پنج نفره است، حدودا 33 سال دارد و هنوز تن به ازدواج و تشکیل زندگی مشترک نداده است. پا پیاش که میشوی از زمین و زمان بهانه میآورد تا عزب بودنش را توجیه کند.
راستش را بخواهید با خیلی از بهانههایش موافقم، از گرانی و بیپولی و سختی خرج زندگی، از کسب و کار نصفه نیمهاش و از سختی خانهدار شدن و... اما منصور برای خودش دلایل دیگری هم دارد.
او هنوز نتوانسته دختر موردعلاقهاش را پیدا کند یا بهتر است بگویم تا خانوادهاش به او موردی معرفی میکنند، ایرادات بنیاسرائیلی است که ردیف میکند یا در بین دخترانی که خودش آشنا میشود هم به گزینه مورد نظرش نرسیده است.
خوب که ماجرا را دنبال میکنی به این سر نخ میرسی که منصور به جای خصوصیات فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی نیز اولویتهای دیگر برای انتخاب همسر دارد به طوری که توقع او از ظاهر همسرش کم از مدلهای اینستاگرامی یا مانکنهای ویترینی ندارد.
او همسری میخواهد که در زیبایی بینظیر و در جلب نگاهها قهار باشد. کسی که طنازیاش از همه دل برده و خوش مشرب باشد. به گفته او همسر مورد اقبالش زمین تا آسمان با ملاکهای خانواده سنتی و مذهبیاش متفاوت است.
حالا اینکه این تغییر ذائقه از کجا نشات میگیرد و غوطهور شدن صدها جوان دیگر مثل منصور در فضای مجازی و تماشای هر روزه رژه مدلهای اینستاگرامی در مقابل چشمان آنها و شکسته شدن قبح ارتباط بیبند و بار دختران و پسران در جامعه چقدر بر این تغییر یا بهتر است بگوییم تنزل اولویتها موثر بوده نیز جای خود دارد.
*عشوهگریهای مجازی که اصالت و فرهنگ را شرحه شرحه کرده است
اینجا فضای مجازی با دنیایی رنگانگ که چفت و بند ندارد و همه نوع آدم با سبکهای متفاوت زندگی در آن پیدا و همه جور مطلبی در آن باز نشر میشود. اینجا خطوط قرمزی نمیبینیم و حریمها برداشته شده و آدمها گاهی خود واقعیشان را در پس این دنیای مجازی نشان میدهند.
مونا یکی از همین جوانان است. او که بنا به گفته اطرافیانش در نوجوانی محجبه بوده حالا با گذشت چند سال و روی آوردن به فضای مجازی برای اینکه از قافله نمایش عشوهگری دوستانش عقب نماند، کم کم شروع کرده است به کشف حجاب.
به پستهایش که نگاه میکنی اول فقط عکس گل و گیاه گذاشته، کمی بعدتر عکس کلوزآپی از چشمانش، بعد از آن عکس نیمهای از صورتش، بعدتر عکسی در چمنزار که روسری خود را به باد میدهد و کم کم تمام عکسانش را بیحجاب منتشر میکند.
عشوهگری میکند، لبانش را غنچه میکند وعکس میگیرد، مهمانی میرود عکس میگیرد، گشت و گزار میرود عکس میگیرد. حریم خصوصیاش به حریم عمومی تبدیل شده است. این داستان تکراری بسیاری از جوانان امروزی است، طبیعتا وقتی حجاب و عفاف را با عمق جان درک نکردهاند، با تلنگری میشکند.
*پدری که به آنچه خود کاشته معتقد نیست
اکبرآقا پدری پنجاه ساله است که باوجود وضع و اوضاع خوب در زندگیاش اما از زمین و زمان گله دارد، کنارش که می نشینی باید گوش خود را برای یک قصه پرغصه چند ساعته آماده کنی.
نگاه منتقدانه بدون منطق و منفی پدر خانواده به همه ابعاد جامعه و حتی سوق پیدا کردن این بدبینی نسبت به اعتقادات و شئون اسلامی باعث شده تا فرزندان خانواده به نوعی سرکش و بیبندوبار تربیت شوند.
و این درحالی است که پدرخانواده از گستاخی فرزندانش و نسل امروز هم گله دارد، غافل از اینکه حلقه مفقوده در تربیت فرزندان، همین نوع نگاه والدین به پایههای تربیتی و سبک زندگی بدون قید و بند است و رابطه سرد و پرخاشگرانه فرزند و پدری، بین آنها شکاف ایجاد کرده است.
وضع حجاب ریحانه تعریفی ندارد، اما هنوز کمی حیا دارد. گستاخی میکند اما کمی بعد پشیمان میشود. اما امین حیا و حرمت نمیشناسد. گاهی آن چنان برای بچنگ آوردن خواستههایش فریاد میزند که عرق شرم بر پیشانی مادر و پدر مینشیند.
*عفاف و حجاب مقولهای غریب در دنیای پرطمطراق امروزی
به گزارش شاخص؛ موارد ذکر شده تنها برشهای کوتاهی از زندگی روزمره همه ماست که کم کم در ظاهر به عادت تبدیل شده اما درواقع زخمهای عمیقی بر پیکره فرهنگ و عفت جامعه گذاشته است.
کارشناسان معتقدند، بخش قابل ملاحظهای از پایبندی دختران و پسران به حجاب و عفاف، به رفتار و اعمال تربیتی والدینشان مربوط میشود.
دنیای امروز دنیای هزار و یک رنگ است، تبلیغات سوء دشمنان دین از یک سو و کم کاری و سوء مدیریت متولیان فرهنگ در سالهای اخیر فضای جامعه را مسموم کرده و تیشه به ریشه دین و فرهنگ زده است.
جوان امروز برای مصون ماندن در برابر توطئههای صد رنگ دشمنان داخلی و خارجی، نیاز به توجه و برنامه و الگو دارد که این توجه و نیاز ابتدا باید در محیط خانواده و بعد در سطح جامعه مرتفع شود.
دخترانی که مورد توجه جدی خانواده به خصوص پدر باشند کمتر در معرض آسیب قرار میگیرند. اگر در گذشته چنین برداشت میشد که تربیت و مهر و محبت به فرزندان تنها بر عهده مادر است اما امروز برای حفظ فرزندان خود از آسیبها باید والدین هر دو در این امر مهم نقش ایفا کنند.
عفاف و حجاب مقولهای است که پایه و اساس آن برای دختران و پسران در کانون خانواده ایجاد میشود و در جامعه هم باوجود امواج تهاجمات فرهنگی قطعا در کنار نقش خانواده نیز نقش نهادهای فرهنگی و حاکمیتی هم پررنگ میشود.
دختر و پسری که مورد محبت خانواده و پدرومادر قرار گرفته قطعا احساس کمبود نخواهد داشت چراکه روابط خشک و سرد پدر و مادر بر آینده فرزندان تاثیر منفی میگذارد.
دیگر باید تعارفات پدر و فرزندی را کنار گذاشت، فرزندانتان را ببینید و به آنها افتخار کنید. آنها را در آغوش بگیرید و از ظاهرشان تعریف کنید. اگر دختر و پسرانتان از شما محبت دریافت کنند دیگر نیاز به تایید دیگران ندارند.
فرزندان به خصوص در سن نوجوانی و جوانی میخواهند بگویند "من را ببینید" و این دلیل تمام بزک کردنها و پوششهای خاص آنان است. آنها نیاز دارند که دیده شوند و این میشود که حجاب را مانع این نیاز میدانند پس اگر من و شمای والد آنها را از محبت و توجه سرشار کنیم نیاز دیده شدنشان را تامین کردهایم.
به قلم: نفیسه مهرداد
انتهای پیام/1300