تاریخ : 05 اردیبهشت 3 18:50
3
خانواده اهدا کننده عضو در گفت‌وگو با شاخص؛

جانبخشی که در روز پدر آسمانی شد/ یکی بود هنوزم هست

  • کد خبر : 220507
  • 02 خرداد 1 11:05
جانبخشی که در روز پدر آسمانی شد/ یکی بود هنوزم هست
محمد توسلی عزیز خانواده و گرمابخش زندگی سه دختر، همان پدرمهربان و پرتلاشی که با وجود تنگی معیشت، جز نان حلال بر سر سفره زن و بچه‌اش نیاورده؛ در شب میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر اعضای حیاتی بدنش را به سه خانواده دیگر زندگی می‌بخشد.

به گزارش خبرنگار سلامت شاخص، انتخاب سختی است اگر یک سوی قصه عزیزت باشد که هنوز جان دارد و نفس می‌کشد و تو هر آن در انتظار دمیدن روحی تازه در کالبدش هستی و طرف دیگر قصه، تصمیمی که گرفتنش اصلا کار ساده‌ای نیست.

در بهمن ماه سال پیش، زنده یاد محمد توسلی، پدر 52 ساله و زحمتکش قصه ما به علت ضربه مغزی ناشی از سانحه ساختمانی، در بیمارستان رازی قزوین بستری می‌شود که متاسفانه تلاش پزشکان برای نجات جانش اثر بخش نبوده و به علت مرگ مغزی آسمانی می‌شود.

از همان لحظه که برای اولین بار دکتر آقامحمد را معاینه می‌کند، اطرافیانش را در معرض یک تصمیم سخت قرار می دهد؛ پدرتان مرگ مغزی شده حاضرید اعضای بدنش را ببخشید؟
مرحوم محمد توسلی از روستای سعید آباد؛ عزیز خانواده و گرمابخش زندگی سه دختر، همان پدرمهربان و پرتلاشی که با وجود تنگی معیشت، جز نان حلال بر سر سفره زن و بچه‌اش نیاورده و همگان از او به نیکی یاد می‌کنند، در شب میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر وجود نازنینش تکثیر شده و اعضای حیاتی بدنش به سه خانواده دیگر زندگی می‌بخشد.

تصمیم سختی بود؛ اما حالا خانواده توسلی می‌دانند اعضای حیاتی پدرشان؛ در بدن کسانی است که خانواده‌های آنان برای یک شب بیشتر زنده ماندنشان تا صبح نذر و نیاز کرده‌اند؛ آن‌ها از این تصمیم خوشحالند و اگرچه جای خالی پدر برایشان پرنشدنی است، اما خدا را هر لحظه شاکرند چون معتقدند اهدای عضو فرصت و سعادتی است که به تمام بیماران در حال مرگ داده نمی‌شود.

با داماد و دختر جانبخش «محمد توسلی» به گفتگو نشستیم که ماحصل آن را در ذیل می‌خوانید:

علی توسلی داماد بزرگ خانواده توسلی حادثه را اینگونه توصیف کرد: پدر همسرم سر ساختمان یکی از اقوام در حال بنایی بوده است، از داربستی که خودش با بشکه و یک تخته چوب ساخته به زمین می‌خورد و سرش به آجرهای زمین ریخته شده اصابت کرده و همان لحظه ضربه مغزی می‌شود.

وی ادامه داد: من جزو اولین کسانی بودم که از حادثه با خبر شدم و سریع به بیمارستان رفتم؛ در اولین دیدارم با پرسنل بیمارستان حرف از اهدای عضو و مرگ مغزی شد که موضوع برای من خیلی سخت و دردناک بود چون باید این صحبت‌ها را به خانواده هم انتقال می‌دادم.

توسلی افزود: روز اول دلم نیامد حرفی بزنم، پرونده پدر خانمم را به چندین دکتر نشان دادم که همه حکایت از مرگ مغزی داشت، وقت زیادی نداشتم باید موضوع را به خانواده همسرم انتقال می‌دادم، پزشکان گفته بودند که وقت طلایی برای اهدای عضو سه روز اول است؛ بالاخره تصمیم گرفتم که آنان را هم در جریان بگذارم.

وی خاطر نشان کرد: کار بسیار سختی بود خدا نکند برای کسی این شرایط پیش بیاید، چطور باید سه دختر و همسر و مادر او را برای این امر آماده می‌کردم، از قرآن و احادیث مثال زدم، گفتم اگر می‌خواهید پدرتان به حیات خودش ادامه بدهد ، اجازه بدهید که اعضای بدنش زندگی‌بخش انسان‌های دیگر باشد.

علی توسلی یادآور شد: آخرین کسی که متوجه شد همسرم بود چون فرزند خردسال داشت و تحمل این داغ برایش بسیار سخت بود، اما باید همه نزدیکان در جریان قرار می‌گرفتند، خیلی تلاش کردم که همه را مجاب کنم که با وجود دلبستگی که به عزیزشان دارند به اهدای عضو رضایت دهند، بالاخره بعد از دو روز، روز سوم مصادف با روز پدر برگه اهدای عضو را امضا کردیم.

وی در خصوص ویژگی‌های شخصیتی مرحوم توسلی گفت: پدر خانمم بسیار کم حرف و مهربان بود، دستش خالی بود اما دست نیاز پیش کسی دراز نمی کرد؛ روی پای خودش می‌ایستاد، نمازهایش همه سروقت بود، مال کسی را نمی‌خورد و سرش تو زندگی خودش بود، آهسته می‌رفت و آهسته می‌آمد، بالاخره هر کسی این سعادت را ندارد که بتواند جان چندین انسان را نجات بدهد.

توسلی تصریح کرد: حدود 5 سال پیش برادر مرحوم محمد توسلی، دختر جوان 27 ساله خود را از دست داد که تمام اعضای بدنش را اهدا کردند، که ما تا روز فوت پدرخانمم اصلا از این موضوع خبر نداشتیم، تنها کسی که خبر داشته عمو و پدر همسرم بوده‌اند، عموی همسرم برای راضی کردن برادرزاده‌هایش مجبور شد این قضیه را فاش کند که همین امر باعث شد، انگیزه خانواده برای این تصمیم بزرگ بیشتر شود.

در ادامه ثریا توسلی دختر بزرگ خانواده توسلی در گفت‌وگو با خبرنگار شاخص، اظهار کرد: ما سه خواهر هستیم و برادر نداریم، پدرها همیشه برای دخترها عزیز هستند، به خصوص برای دختر اولی‌‎ها؛ من تصورم این بود که نمی‌توانم با این موضوع کنار بیایم و این داغ را تحمل کنم، انتخاب سختی بود اما خدا توانش را داد.

وی ادامه داد: من آخرین نفر بودم که خبردار شدم، وقتی عموی بزرگم که خودش اعضای حیاتی دختر جوانش را اهدا کرده موضوع را با ما در میان گذاشت و از حس خوبی که این کار به او داده برایمان گفت؛ انگار آرام شدم، احساس می‌کردم او از طرف خدا آمده و به دلم افتاد پدر راضی به این کار است و اینگونه شد که رضایت دادم.

ثریا با گریه گفت: الان حدود 4 و ماه و نیم است که پدر از میان ما رفته اما در حقیقت انگار هست و نفس می‌کشد، انگار زنده است و بودنش را حس می‌کنم که این برای همه ما خوشایند است.

وی یادآور شد: پدرم ساکت و مظلوم بود، اهل غیبت نبود، طمع به زندگی کسی نداشت و ساده بود، خدا به دل پاک و ساده‌اش نگاه کرد این سرنوشت نیک را برایش رقم زد.

ثریا در پایان گفت: خدا را شاکرم که قدرت این تصمیم بزرگ را به من و خانواده‌ام بخشید تا با اهدای اعضای پدر عزیزمان شادی و نشاط را به دل چندین خانواده هدیه کنیم، خداوند این پیشکشی ناچیز را از ما قبول کند.

انتهای پیام/2001

لینک کوتاه : https://shakheskhabar.ir/220507

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.