مریم شهبازی در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی شاخص، با اشاره به عواملی که بیشتر باعث از بین رفتن جنگلها شده است، اظهار کرد: عوامل نابودی پوشش گیاهی در سطح حوضههای آبخیز عبارتند از تغییر کاربری عرصههای طبیعی جنگل و مرتع، برداشت از درختان جنگلی، چرای بیرویه در مرتع، توسعه راهها و سکونتگاههای انسانی؛ که به دنبال بهرهبرداری بیش از حد این منابع نیز تشدید خطر فرسایش، بیابانی شدن، حرکت شنهای روان و سیل بروز میکند.
وی افزود: جنگلهای هیرکانی در حال تخریب و نابودی قرار دارد؛ اگرچه طبق ادعای سازمان جنگلها و مراتع در سالهای اخیر روند تخریب در جنگلهای هیرکانی کاهش داشته است ولی تغییر کاربری عرصههای طبیعی کشور به شدت ادامه دارد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در دهههای اخیر دادههای سنجش از دور به طور وسیعی برای فراهم کردن اطلاعات کاربری پوشش زمین مانند کاهش سطح جنگلها و باتلاقها، نرخ شهری شدن و شدت فعالیتهای کشاورزی و سایر تغییرات انسان ساخت مورد استفاده قرار گرفتهاند.
وی افزود: در تغییر کاربری اراضی، توسعه معادن و دیمزارها و در زوال اکوسیستم و کاهش کیفیت زیستگاهها، نقش تغییر اقلیم و چرای دام بیشترین نقش را دارند؛ همچنین از بین رفتن یکپارچگی اکوسیستمهای طبیعی به عنوان پیش درآمدی برای تخریب زیستگاه، در نتیجه توسعه جادهها، سیستم انتقال نیرو، گاز و نفت و توسعه سکونتگاهها اتفاق میافتد.
دانشیار گروه آبخیزداری دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان اذعان کرد: متاسفانه در کشور ما پدیده بیابانزایی به شدت در حال پیشروی است؛ مطابق آمار انجمن علوم خاک ایران، میزان فرسایش خاک در ایران در بین کشورهای در حال توسعه جهان رتبه نخست را دارد.
حدود دو هزار کیلومتر مربع از دشت قزوین فرونشست کرده است
شهبازی عنوان کرد: مدیریت ناکارآمد منابع طبیعی و نیز تغییر کاربری اراضی زراعی و باغی مهمترین عوامل بیابانزایی در چهار دهه اخیر ایران هستند که سالانه حدود ۱۰۰هزار هکتار بیابانزایی در کشور را رقم میزنند؛ بالغ بر 100میلیون هکتار از عرصههای کشور نیز به دلیل کاهش سطح آب سفرههای زیرزمینی، شور و قلیایی شدن آن و کاهش پوشش گیاهی متاسفانه در معرض بیابان شدن است.
وی یادآور شد: حدود دو هزار کیلومتر مربع از دشت قزوین و 186 روستا به پدیده فرونشست زمین به میزان 17 سانتی متر در سال دچار شده است که این پدیده به دلیل تخلیه سفرههای آب زیرزمینی اتفاق میافتد.
رئیس کارگروه تنوع زیستی اتحادیه انجمنهای علوم زیستی ایران افزود: این در حالی است که باغستان سنتی در قزوین با وسعتی بالغ بر 2500هکتار در اطراف شهر، با قدمتی بالغ بر 1500 سال، نمونه بینظیری از سامانههای سنتی ارزشمند بهرهبرداری از سیلاب در منطقه خشک و نیمه خشک کشور است.
وی ادامه داد: وجود آبخوان باغستان به واسطه تامین آب آبیاری درختان و تغذیه سفرههای آب زیرزمینی (نفوذ دوسوم آب در خاک)، مانع هدایت آبهای شیرین سیلابی در مسیر خود از شمال به سمت شورهزارها و رودشور جنوب استان و به موجب آن باتلاقی شدن اراضی پائیندست میشود.
شهبازی گفت: متاسفانه باغستان در طی چند دهه اخیر به شدت مورد هجوم قرار گرفته و سطح قابل توجهی از آن در بخش شمالی و سایر بخشها تخریب شده است؛ باغستان تنها سپر شهر قزوین و شهرهای دیگر استان، در برابر هجوم ریزگردهایی است که در مسیر بادهای شدید از کانون تولید ریزگرد در شورهزارهای منطقهی بویینزهرا، شهر را تهدید میکند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: باید دانست هر پروژهای که به حقابه باغستان سنتی آسیب بزند و دستاندازیها به رودخانههای فصلی به صورت مستقیم روی کاهش فرآیند تغذیه سفرههای آب زیرزمینی تاثیر میگذارد؛ با تخریب باغستان و به دنبال آن تخلیه سفرههای آب زیرزمینی، شرایط برای فرونشست خاک در دشت جلگه قزوین بشدت مهیا میشود و شهر حفاظ اصلی خود برای هجوم ریزگردها را از دست خواهد داد.
پیوست محیط زیستی در پروژههای شهری نادیده گرفته میشود
وی افزود: به عبارت دیگر، عمدهترین راهکار مقابله با بیابانزایی در قزوین به ویژه در رابطه با حفظ پوشش گیاهی، در گرو تدبیر و خردی است که در طی بیش از هزارسال آزمون شده است و آن باغستان سنتی است که سزاوار نگاهی نو برای حفاظت و احیا میباشد.
دانشیار گروه آبخیزداری دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان بیان کرد: ممنوعیت کامل تغییر کاربری عرصههای طبیعی و نیز تغییر کاربری عرصههای زراعی و باغی براثر هجوم توسعه ماشین محور شهری یکی از مهمترین راهکارها برای حفظ پوشش گیاهی و تعادل اکوسیستمهای طبیعی و انسان ساخت است.
شهبازی عنوان کرد: از سوی دیگر ضرورت توجه به جایگاه حقوقی و رسالت حفاظتی «پیوست محیط زیست» قبل از انجام پروژههای عمرانی، توسعهای و حتی گردشگری، حیاتی است که متاسفانه توسط سازمانها و نهادهای اجرایی به صورت عامدانه مورد بیتوجهی قرار میگیرد؛ درواقع اغلب این پروژهها عملا بدون توجه به آمایش سرزمین صورت میگیرد.
وی تاکید کرد: بازنگری در قوانین، مقرارت و سیاستها در راستای ایجاد محدودیت جدی در تغییر کاربری اراضی و برداشت از منابع طبیعی از دیگر راهکارهای اساسی است؛ نقش فرهنگ سازی در شناخت اهمیت پوشش گیاهی و ایجاد حساسیت برای حفظ پوشش گیاهی در مردم با مشارکت نهادهای دولتی و نیز سازمانهای مردم نهاد میتواند بسیار مهم باشد.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: کاشت درختان، گیاهان علوفهای و دارویی بومی، چند ساله و مقاوم به خشکی در راستای کنترل فرسایش در کوتاهمدت و بازگشت پوشش طبیعی در درازمدت میتواند مفید باشد؛ معرفی و کاشت گونههای غیربومی تبعات زیادی برای اکوسیستم و زیستگاه همراه خواهد داشت.
رئیس کارگروه تنوع زیستی اتحادیه انجمنهای علوم زیستی ایران بیان کرد: با این حال باید تاکید داشت که در شرایط فعلی با تخریب گسترده زیستگاهها و تغییرکاربریهای عرصههای طبیعی و زراعی، حفظ پوشش گیاهی موجود بسیار مهمتر از کاشت درختان و گیاهان جدید است؛ در حقیقت به جای کاشت درختان جدید، وظیفه اصلی ما حفاظت از درختان ایستاده برپا است.
کاشت گیاهان بومی در احداث فضای سبز شهرها نقش مهمی دارد
وی تاکید کرد: باتوجه به غنای فلور گیاهی کشور، بدون شک کاشت گیاهان بومی با تنوع بسیار وسیعی که دارند، میتوانند نقش مهمی در موفقیت برنامه احداث فضای سبز طبیعی ایفا کنند؛ این گونههای بومی سازگار با منطقه از زیبایی کافی نیز برخوردار هستند.
شهبازی افزود: از طرفی سازگاری گونههای بومی با درجه حرارت و شرایط اقلیمی، نیاز آبی کم و سازش با خاکهای منطقه عوامل مهمی است که استفاده از گیاهان بومی برای فضای سبز را در ارجحیت قرار میدهد.
این استاد دانشگاه بیان کرد: بر اساس مطالعات و بررسیهای وزارت مسکن و شهرسازی، سرانه متعارف و قابل قبول فضای سبز شهری در شهرهای ایران بین 7 تا 12 متر مربع برای هر نفر و در قزوین حدود 14 مترمربع است که در مقایسه با شاخص تعیین شده از سوی محیط زیست سازمان ملل متحد که 20 تا 25 متر مربع برای هر نفر است، رقم پائینی است.
وی در پایان گفت: حفظ پوشش موجود و گسترش فضای سبز شهری و حریم شهر با گونههای بومی اهمیت زیادی دارد؛ معرفی گونههای غیربومی و امکان بروز گونههای مهاجم، مشکلات احتمالی زیادی از نظر اقتصادی و نیز سلامت انسان ایجاد خواهد نمود.
انتهای پیام/ 1300